سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر تو به زندگى پشت کرده‏اى و مرگ به تو روى آور است پس چه زود دیدار میسر است . [نهج البلاغه]
خاطرات یک حسن ابادی

بالاخره سربازی تموم شد و باید سراغ مرحله بعدی می رفتم.طبق یه قانون تو رشته های
پزشکی هرکسی که تو یکی از رشته های گروه پزشکی فارغ التحصیل میشه باید مدت یک
سال برا کاردانی دوسال برا کارشناسی و سه سال برا دکترا تو مناطق محروم به تشخیص
وزارت بهداشت درمان کار کنه که بهش طرح تامین نیروی انسانی یا به اختصار دوران طرح
میگن.

منم باید این کار را می کردم چون هم یه محل درآمدی برام بود و هم لازمه
استخدام بعدی تو پرستاری بود.برا تعیین محل خدمت باید به تهران می رفتم.

یه زمستان سرد بود
یادمه وقتی صبح زود رسیدم تهران دما منهای هشت درجه بود و چون بخاطر نداشتن جا شب
حرکت کرده بودم صبح زود قبل از باز شدن اداره تامین نیروی انسانی که یادمه دقیقا مقابل
وزارت نفت بود رسیدم تهران و دوساعتی حسابی سرما خوردم تا اداره باز شد.

یه محلهایی برا
خدمت بود که به انتخاب خودمون بود شامل زاهدان ایلام کردستان کرمانشاه و کهگیلویه و بویر
احمد ولی جاهای خوب مثل اصفهان تهران و مراکز خوب باید توسط کمیسیون و برحسب امتیاز
انتخاب می شد.

کمیسیون هرچند وقت یه بار برگزار میشد که اون سال تو اسفندماه بود منم که حساب
کتاب کرده بودم قبل از شهریور طرحم تموم بشه تا برا کنکور و ثبت نام در دانشگاه در صورت
قبولی مشکلی نداشته باشم نمی تونستم برا کمیسیون صبرکنم تازه امتیازی هم به اونصورت و صد
البته پارتی هم نداشتم.

مناطق محروم ضریب داشت یعنی من مثلا به جای یک سال در مرکز استان
باید تو مناطق محروم هفت ماه کار می کردم.برا همین هم مجبور بودم به مناطق محروم برم
که تا اول مهر طرحم تموم بشه.خوب ایلام وکردستان و...که خیلی دور بود.

یه نقشه اونجا
بود دیدم یاسوج تو نقشه خوب نزدیک اصفهانه و با مقایسه  فاصله ش تا اصفهان گفتم احتمالا دو
سه ساعتی راه بیشتر نیست.با این حساب به مسئول پذیرش گفتم مایل به رفتن به یاسوج جهت
گذران طرح هستم و اونم  برام ابلاغ صادر کرد و بهم داد تا به یاسوج برم.برگ ابلاغ را گرفتم
وبلافاصله به اصفهان و از اونجا به حسن آباد برگشتم تا برا مراحل بعدی خودم را آماده کنم..


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 90/11/16:: 10:42 صبح     |     () نظر